بهره گيري مثنوي از اصول اخلاقي نهج البلاغه (5)
بهره گيري مثنوي از اصول اخلاقي نهج البلاغه (5)
7. سخن گفتن
بيان، مظهر تفکر وتعقل در انسان است وبي دليل نيست که خداوند متعال، پس از تعليم قرآن کريم وآفرينش انسان، تعليم بيان را گوشزد مي کند و مي فرمايد:
الرحمن، علم القرآن، خلق الانسان، علمه البيان (خداوند رحمان قرآن را آموخت، انسان را آفريد وبه او بيان را تعليم داد؛ رحمن، آيه 4- 1).
نعمت بيان، پس از تعليم قرآن و آفرينش انسان، بالاترين نعمتها واز ويژگي خاصي برخوردار است؛ ولي از اين نکته نبايد غفلت کرد که زبان دو بعد مثبت ومنفي دارد. نمي توان گفت چون زبان نعمت بزرگ الهي است، پس بايد هر چه بيشتر آن را به کار انداخت وبدون حساب هر سخن را به زبان جاري ساخت (مهدوي کني، همان، ص 126).
علي (ع) مي فرمايد:
الکلام في وثاقک ما لم تتکلم به فاذا تکلمت به صرت في وثاقه...(سخن در بند توست، تا آن را بر زبان نياورده اي ؛ چون بر زبانش آوري، تو به بند او در آمده اي ؛ آيتي، همان، حکمت 373، ص 988).
مولوي درمثنوي چنين سروده است:
من پشيمان گشتم اين گفتن چه بود؟
ليک چون گفتم پشيماني چه سود؟
نکته اي کان جست ناگه از زبان
همچون تيري دان که آن جست از کمان
وانگردد از ره آن تير اي پسر
بند بايد کرد سيلي را زسر
چون گذشت از سر جهاني راگرفت
گر جهان ويران کند نبود شگفت
(د اول، ب 1665- 1662).
امام علي (ع) همچنين مي فرمايد:
المرء مخبوء تحت لسانه (آدمي در زير زبان خود پنهان است؛ آيتي ، همان، حکمت 140، ص868).
ومولوي نيز چنين سروده است:
گرسخن خواهي که گويي چون شکر
صبر کن از حرص واين حلوا مخور
(د اول ، ب 1605).
آدمي مخفي ست در زير زبان
اين زبان پرده ست بر درگاه جان
( د دوم، ب 844).
فعل وقول اظهار سرست و ضمير
هر دو پيدا مي کند سرستير
( د پنجم، ب 258).
در تغييرات مولوي صبر کنايت است از رنج ناپايدار وخلاف نفس که متعاقب به خوشيهاي جاودان ولذتهاي شگرف باشد، وحلوا کنايت است از لذات ومنفعت ناپايدار زودگذر وبر هواي نفس رفتن که پايان آن رنجها وآلام گوناگون وپايدار است. نظر بدين معني حلوا آرزوي کودکان وصبر مشتهاي زيرکان است.مقصود وي آن است که سخن بلند وحکمت آميز و متضمن اسرار گفتن نتيجه پاکي دل وضمير وخلاف نفس است وبي تحمل رنج و رياضت نفس سخن مطلوب و کلام مؤثر انشا نتوان کرد (فروزانفر ،همان، ص 640)
مولا علي (ع) درمورد کلام نافذ و تأثير آن مي فرمايد:
رب قول انفذ من صول (چه بسا سخني که از حمله اي کارسازتر افتد، آيتي، همان، حکمت 388، ص 996).
مولوي نيز تأثير کلام را در مثنوي چنين مي داند:
عالمي را يک سخن ويران کند
روبهان مرده را شيران کند.
(د اول ، ب 1602)
گرنبندي زين سخن تو حلق را
آتشي آيد بسوزد خلق را
( دوم ، ب 1730)
نکته اي کان جست ناگه از زبان
همچون تيري دان که آن جست ازکمان
(د اول، ب 1662)
ظالم آن قومي که چشمان دوختند
زان سخنها عالمي را سوختند.
( د اول ، ب 1601)
امام علي (ع) درقسمت ديگري از نهج البلاغه آدمي را به پرهيز از اموري فرا مي خواند که به درستي آن واقف نيست:
لاتقل ما لا تعلم بل لا تقل کل ما تعلم (چيزي را که نمي داني مگوي، حتي بسياري از چيزهايي را که مي داني بر زبان مياور؛ آيتي ، همان، حکمت 374؛ ص 990).
مولوي نيز معتقد است که هر دانسته اي را نبايد بازگفت وحتي اگر به درستي مطلبي يقين حاصل آمد، بايد براي پختگي آن کوشيد وبه آن بسنده نکرد:
هر که جز آگاه وصاحب ذوق بود
گفت او در گردن او طوق بود
(د اول، ب 453).
تا که درهر گوش نايد اين سخن
يک همي گويم زصد سرلدن
(د اول، ب 1766)
زآتش اوعلمت يقين شد از سخن
پختگي جو در يقين منزل مکن
( د دوم، ب 860).
پيش او دعوي بود گفتار او
جهل اوشد مايه انکار او
(د دوم، ب 3587).
$در مذمت دروغ
دروغ از گناهاني است که منشأ آن زبان است.امام علي (ع) بدترين گفتار را سخن دروغ مي داند:
آما وشر القول الکذب (بدانيد که بدترين گفتار دروغ است ؛ آيتي، همان، خطبه 83، ص 164).
راستگويي و دروغ در مثنوي به بويي تشبيه شده است، که از نفس گوينده آن بيرون مي زند:
بوي صدق وبوي کذب گول گير
هست پيدا درنفس چون مشک و سير
( د ششم، ب 4893).
عيب جويي
علي (ع) مي فرمايد:
من نظر في عيب نفسه اشتغل عن عيب غيره.... ( هر که به عيب خود نگريست، از نگريستن درعيب ديگران باز مانده؛ حکمت 341، ص970).
مولوي به زيبايي اين مفهوم را بر گرفته وچنين سروده است:
غافل اند اين خلق ا زخود اي پدر
لاجرم گويندعيب همديگر
(د دوم، به 882)
براساس کلام حضرت امير(ع)، مي توان از شناخت عيوب نفس مانند درماني براي بيماري عيب جويي سود برد. حضرت علي (ع) مي فرمايد:
طوبي لمن شغله عيبه عن عيوب الناس (خوشا به حال کسي که پرداختن به عيب خود او را از عيب ديگر مردم باز مي داد؛ آيتي، همان، خطبه 175، ص 418)
گويا اين بيت مولوي ترجمه همين کلام حضرت امير (ع) باشد:
اين خنک جاني که عيب خويش ديد
هر که عيبي گفت آن بر خود خريد
(د دوم، ب 3037)
ودرادامه چنين سروده است:
زانکه نيم او زعيبستان بده ست
وان دگر نيمش زغيبستان بده ست
چونکه برسر مر تو را ده ريش هست
مرهمت برخويش بايد کار بست
عيب کردن خويش را داروي اوست
چون شکسته گشت جاي ارحمواست
گرهمان عيبت نبود ايمن مباش
بو که آن عيب از تو گردد نيز فاش
لاتخافوا از خدا نشنيده اي؟
پس چه خود را ايمن وخوش ديده اي؟
سالها ابليس نيکونام زيست
گشت رسوا، بين که او را نام چيست
درجهان معروف بد علياي او
گشت معروفي به عکس اي واي او
تا نه اي ايمن تو معروفي مجو
روبشوي از خوف پس بنماي رو
تا نرود ريش تو اي خوب من
بردگر ساده زنخ طعنه مزن
(د دوم، ب 3047- 3038).
نتيجه گيري
يکي از آثار جاودان فرهنگي، مثنوي معنوي است که به دليل غناي علمي، عرفاني، تعليمي و وسعت ديد وعمق نگاه مولوي درحقايق انساني به ويژه روابط انساني با ماوراي طبيعت، با وجود تفسيرها ، شرحها وتوضيحات وهمچنين آثار متفاوتي که در جهت شناساندن اين اثر خلق شده اند، هنوز پژوهشگران عرصه ادب و زبان فارسي را به کنکاش ومطالعه ودقت و تأمل در آن فرا مي خواند.
تأثير پذيري بسيار زياد مثنوي از قرآن کريم، تا جايي که آن را «قرآن عجم» ناميده اند، همچنين بهره مندي از احاديث و روايات، خود بابي است تا پژوهشگران را به بررسي اين اثر پذيري وا دارد.
درميان روايات واحاديث معصومين عليهم السلام، گويا مولوي از کلام امير مؤمنان علي (ع) بيشترين بهره را برده باشد؛ زيرا او بعد از پيامبر عظيم الشان ، نزديکترين فرد به قرآن کريم بوده وبه معاني بلند قرآني پي برده است.مولوي به خوبي دريافته بوده که کلام علي (ع) منشئي جز کلام وحي ندارد و آنچه را در دانشگاه تربيت پيامبر رحمت (ص) از قرآن آموخته در کلام وي متجلي شده است. به همين دليل مولوي بيشترين توجه را پس از قرآن مجيد به کلام امام علي (ع) داشته وتحت تأثير آن واقع شده است. بهره وري فراوان مولوي از کلام امير المومنين مولي الموحدين علي ابن ابي طالب وآل علي سلام الله اجمعين، بعد از قرآن کريم و احاديث نبوي بيانگر محبت آشکار او به خاندان پيامبر و آل علي عليه السلام است. پذيرش اثر از کلام معصومين وبه خصوص امام علي عليهم السلام در ابيات بسياري از مثنوي چهره نمايانده وجاي هيچ انکاري را باقي نگذارده است.
پينوشتها:
1- کارشناس ارشد زبان و ادبيات فارسي
قرآن کريم.
آيتي، عبدالمحمد ( 1376)، ترجمه نهج البلاغه ،بنياد نهج البلاغه ، تهران.
ارفع ، کاظم ( 1369)، آيات الولايه، کتابفروشي مرتضوي، بي جا.
استعلامي ، محمد (1379)، مثنوي مولانا جلال الدين بلخي (تصحيح ، تعليقات ، فهرستها)، ج5 و 6، نشر زوار، تهران.
اميني نجفي، عبدالحسين (1368)، الغدير، ج1، مترجم محمد تقي واحدي، کتابخانه بزرگ اسلامي، تهران.
جعفري تبريزي، محمد تقي (1379)، امام علي عليه السلام درکلام خالق ومخلوق ، بي نا، بي جا.
ــــــــ (1348)، تفسير ونقد و تحليل مثنوي ، ناشر: مؤلف، تهران.
ــــــــ (1380)، مقدمه المعجم المفرس لالفاظ نهج البلاغه، محمد دشتي، کاظم محمدي، مؤسسه اميرالمومنين، قم.
جرداق، جرج (1374)، شگفتيهاي نهج البلاغه ، ترجمه فخرالدين حجازي، مؤسسه انتشارات بعثت، تهران.
حائري تهراني، مهدي و شبر، سيد عبدالله ( 1369)، بنيادهاي اخلاقي اسلامي، ترجمه حسين بهجو وعلي مشتاق عسگري، بنياد فرهنگي امام المهدي (عج الله) ،تهران.
سروش، عبدالکريم (1379)، قمار عاشقانه، مؤسسه فرهنگي صراط، تهران.
محب الدين احمد بن محمد طبري (1384)، الرياض النضره: مناقب الامام اميرالمومين علي بن ابي طالب (ع) من الرياض النضره، مترجم: محمد باقر محمودي ، بوستان کتاب، قم.
عليقلي، محمد مهدي (1379)، سيماي نهج البلاغه ، تاريخ وفرهنگ ، تهران.
فجري، محمدمهدي (1385)، استجابت آميزه دعا وعمل، سايت آينده روشن.
فروزانفر، بديع الزمان (1373)، شرح مثنوي شريف، دفتر اول (جزء نخستين)، انتشارات علمي وفرهنگي ، تهران.
کليني الرازي، ابي جعفر محمد بن يعقوب بن اسحاق ( 1303)، الفروغ من کافي ، ج 6، دارالکتب اسلاميه، تهران.
علاء الدين علي بن محمد قوشچي ( 1307ق)، شرح قوشچي علي التجريد الاعتقاد، چاپ سنگي، تبريز.
مجلسي، محمد باقر (1340)، بحار الانوار، ج 77، نشر وزارت فرهنگ وارشاد اسلامي، تهران.
محمدي اشتهاردي، محمد (1380)، «دعا و چگونگي آن» ، مجله پاسداري اسلام، ش 234.
مقدس اردبيلي، احمد (بي تا)، حديقه الشيعه ، شمس ، تهران.
مکارم شيرازي ، ناصر (1377)، اخلاق درقرآن، مؤسسه تفسير قرآن کريم، قم.
موسوي نسب، محمد رضا (1385)، «ايمان وتأثير آن برمبادي رفتار»، ماهنامه معرفت، ش 104.
مولوي، جلال الدين محمد، مثنوي معنوي (1371)، چاپ عکسي از روي نسخه خطي قونيه، مورخ 677ق، مرکز نشر دانشگاهي ، تهران.
مهدوي کني، محمد رضا (1364)، عظمت نهج البلاغه ، مجموعه مقالات کنگره سوم نهج البلاغه ، بنياد نهج البلاغه، بي جا.
ـــــــــ، (1372)، نقطه هاي آغاز در اخلاق عملي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي ، تهران.
نشريه النهج شماره 27و 28
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}